سفارش تبلیغ
صبا ویژن


دریــــــــای نـــور

این روز ها حس غریبی سایه به سایه لحظات عمرم را به دست بادی می سپارد که من مقصدی برایش نمی بینم.
درکوچه پس کوچه های خیال های خاکی ام گم شده ام....
 فقط می دانم..
تارسیدن به واقعات راهی نیست....اگـر...

وهمین اگر هاهستند که ما در های اجابت را بسته می بینیم..
خدایا
من مهدی ام را میخواهم....امامم را، آقایم را....
  انگارمدتیست
شبیه بچه های دو ساله شده ام....
 واین همه ی افکاری بود که در راه به آن ها فکر میکردم
..............
آرام، آرام...ازمیان صدها گل لاله...میگذرم
فکری مرا میان خاطرات بااو انداخت حس کردم چه قدر دلتنگ اوشده ام...
وحالا درآخرین پنج شنبه ی سال قدم به قدم به حسین نزدیک تر میشدم...
حاج
حسین خرازی
ازبهترین لحظات عمر من در کنار آن ها بودن است
 چه گذشت...

چه گذشت...
وبه یاد پلاکی که....

دلم آرام گ
رفته بود
چگونه میتوان دلکند از او...

گلزار شهدا اصفهان مزار شهید حاج حسین خرازی
شهدادم عیدی مارو یادتون نره



نوشته شده در پنج شنبه 91/12/24ساعت 9:4 عصر توسط رهسپاریار نظرات ( ) |

Design By : Pars Skin